بالاتر از آسمان جایی نیست
آخر قصه مان را همان اول لو دادند؛ همان جایی که گفتند: یکی بود کی نبود
صدام نمی کنی چرا؟ چرا نمی بینی منو؟ چرا ازم پس می گیری شبای با تو بودنو؟ نگاه نمی کنی منو... چرا ازم بی خبری؟ چقد باید گریه کنم؟ چرا منو نمی بری؟ تشنه تر از اشکم و باز در انتظار هق هقم برای بخشیدن من بیا بیا به بدرقم بگو نترسم از خودم که با تو التهاب نیست بگو که در پناه تو فرصت اضطراب نیست نگاه نمی کنی منو...چرا ازم بی خبری؟ چقد باید گریه کنم؟ چرا منو نمی بری؟
نظرات شما عزیزان:
آخرين مطالب
Design By : Pichak |